آيا بدتر، پست تر و پليدتر از شيطان در جهان كسى هست ؟

آيا خداوند چنين كسى را تاكنون آفريده است ؟ آن طور كه خود شيطان گفته ، بدتر از او هم وجود دارد.
امام صادق عليه السلام از امير المومنين عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: روزى از كوفه خارج شدم ، در حالى كه قنبر و عده اى از اصحاب هم با من بودند. به قنبر گفتم : آيا چيزى را كه من مى بينم تو هم مى بينى ؟ عرض كرد: خير، من چيزى نمى بينم . به اصحاب خود گفتم : آيا شما مى بينيد چيزى را كه من مى بينم ؟ عرض كردند: خير، يا امير المومنين ! خدا چشم شما را نورانى و روشن تر گرداند.
فرمود: قسم به آن خدايى كه دانه را شكافت و مخلوقات را از نيستى پديد آورد، به شما نشان خواهم داد چيزى راكه خود مى بينم و مى شنوانم چيزى را كه خود مى شنوم ، طولى نكشيد ناگهان پيرمردى بلند قد و باهيبت ، در حالى كه دو چشم طولانى داشت ، ظاهر شد. عرض كرد: ((السلام عليك ))يا امير المومنين و رحمه الله و بركاته ! آن حضرت فرمود:اى ملعون ! از كجا آمده اى و به كجا مى روى ؟ عرض كرد: از پيش مردم آمدم و به سوى مردم مى روم . فرمود: تو، پيرمرد بدى هستى .
عرض كرد:اى على ! از كجا مى دانى كه من بد مردى هستم . از من بدتر هم وجود دارد. آيا مى خواهى حديثى را از خداوند متعال براى تو نقل كنم كه بين من و خدا نفر سومى هم بود؟
فرمود: تو، حديثى را از خدا نقل كنى ؟ گفت : بلى ! بعد گفت : وقتى خداوند مرا از بهشت بيرون كرد، در آسمان چهارم ندا كردم و گفتم :اى پروردگار عالم ! آيا خلقى از تو شقى تر و بدعاقبت تر از خلق كرده اى ! خداوند به سوى من وحى فرستاد: بلى ، خلقى از تو شقى تر و بد عاقبت تر هم خلق كرده ام ! برو پيش مالك جهنم تا به تو نشان دهد. من رفتم پيش مالك جهنم ، او هم مرا برد به سوى جهنم ، طبقه اول را باز كرد، آتش سياه از آن بيرون آمد. من فكر كردم الان ، هم من و هم ملك را مى سوزاند. دستور داد برگرد، آتش هم برگشت . طبقه دوم را باز كرد، آتش سوزانده تر و سياه تر بيرون آمد. همين طور تا طبقه هفتم را باز كرد، آتشى از اين طبقه بيرون آمد كه من فكر كردم ، هم من و هم مالك و هم جميع خلايق را خواهد سوزاند. من از ترس دست هاى خود را بر روى چشم هايم گذاشتم و گفتم :اى مالك ! بگو خاموش شود كه الان من از بين خواهم رفت .
مالك گفت : خير، تو تا روز معلومى زنده خواهى ماند. دستور داد آتش خاموش شود. در پايين طبقه هفتم دو نفر را ديدم كه در گردن هاى آنان زنجيرهايى از آتش بود و به وسيله اين زنجيرها آويزان بودند. عده اى بالاى سرشان با گرزهاى آتشين ايستاده و دايما با آنها بر سر آنها مى زدند.
گفتم :اى مالك ! اين دو نفر چه كسانى هستند؟ گفت : آيا دو هزار سال قبل از آن كه خداوند خلايق را خلق كند، در ساق عرش نخوانده اى كه نوشده بود ((نيست خدايى مگر خداى احد واحد، و محمد صلى الله عليه و آله و سلم رسول او است كه على عليه السلام او را يارى خواهد كرد)) بعد گفت : اين دو نفر ( فلانی و فلانی ) كسانى هستند از دشمنان على و از كسانى كه در حق او ظلم و ستم مى كنند .((
امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند:
(...هما کافران - علیهما لعنه الله والملائکه و الناس اجمعین - والله ما دخل فی قلب
احد منهما شیء من الایمان...کانا خداعین مرتابین منافقین حتی توفتهما ملائکه
العذاب الی محل الخزی فی دار المقام.)
یعنی:(...هر دو نفر (فلانی وفلانی) کافرند-نفرین خدا وفرشتگان و همه مردم بر آنها
باد- به خدا سوگند هیچگاه به دل ایمان نداشتند...همیشه حیله باز واهل شک وریب
و نفاق بودند تا ملائکه عذاب آنها را قبض روح و به جایگاه ذلت و خواری در دارالمقام (دوزخ) فرستادند.)
۲.ابو حمزه ثمالی می گوید:به امام علی بن الحسین (امام سجاد)علیه السلام عرض
کردم :) اسالک عن فلان و فلان) از شما درباره فلانی و فلانی سوال دارم؟ حضرت
علیه السلام در پاسخ فرمودند: (فعلیهما لعنه الله بلعناته کلها ماتا والله و هما کافران مشرکان بالله العظیم.)
یعنی:( لعنت خدا بر ان دو باد به عدد تمام لعنت های الهی و به خدا سوگند ان دو
مردنددر حالی که کافر و مشرک به خدای بزرگ بودند.)
)فلانی و فلانی را خودتان حدس بزنید و در قسمت نظرات برای ما بفرستید.)