ثناى ميلاد فاطمه سلام اللّه عليها
به ساقى اى صبا بگو، حاجت مابرآورد |
ساغرى از براى ما، ز آب كوثرآورد |
به ساغر لطيفه گو، بگو لطيفه اىبگو |
كه مطرب از ره وفا چنگ به مضمرآورد |
بگو به ماه آسمان ، به خود نبالد اينقَدَر |
كه ماه بى قرين من ، سر از افق درآورد |
ماه جمادى آمده ، موقع شادىآمده |
باز منادى آمده ، به نخل دل برآورد |
دوباره گشته اين جهان به رتبه ، برتَر ازجنان |
كه حقّ به خيل بانوان هادى و رهبرآورد |
دوش شنيدم اين ندا كه امشب از رهوفا |
براى ختم الا نبياء خديجه دخترآورد |
چه دخترى كه مظهر شرم و حيا و عفّتاست |
چه عفّتى كه عصمتش صفاى ديگرآورد |
نيافريده ذات حقّ به جز خديجهمادرى |
كه دخترى چو فاطمه پاك و مطهّرآورد |
به بحر رحمتش خدا بيافريد يكصدف |
كه يازده گهر از او و صُلب حيدرآورد |
خدا براى عقل كلّ، دخترى همچو برگگل |
به كورى دو ديده مرده اءبترآورد |
بهر نثار مقدمش ز فرو شادى وشعف |
لعل گهر طبق طبق ، مريم و هاجرآورد |
به شاءن دخت مصطفى جبريل امشب ازسَما |
چو برگ گل ورق ورق آيه ز داورآورد |
نديده مهر مادرى چو خاتمپيمبران |
فاطمه را خداى او به جاى مادرآورد |
مهين حبيبه خدا، ديده گشود ازوفا |