آیاتی جالب از قرآن
آیاتی جالب از قرآن
دیدگاه های بزرگان دیگر ادیان درباره ی قرآن
قرآن وبرتری عجم
امام صادق (ع) در تفسیر آیه ی: «وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ»(شعراء:198-199)و اگر آن (قرآن) را بر برخى از غیر عربزبانان نازل مى کردیم، و [پیامبر] آن را بر ایشان می خواند قطعاً به آن ایمان نمى آوردند، فرموده است:
********************************************
« لَوْ نُزِّلَ الْقُرْآنُ عَلَى الْعَجَمِ مَا آمَنَتْ بِهِ الْعَرَبُ
وَ قَدْ نُزِّلَ عَلَى الْعَرَبِ فَآمَنَتْ بِهِ الْعَجَمُ فَهَذِهِ فَضِیلَةُ الْعَجَمِ.»
(مجلسی، بحارالأنوار،174/64؛ مرآة العقول،ج4، ص237)
********************************************
اگر قرآن بر عجم نازل می شد، عرب به آن ایمان نمی آورد،
در حالی که وقتی بر عرب نازل شد، عجم به آن ایمان آورد،
و این مایه ی برتری عجم است.
البته آیه ی شریفه تفاسیر متعددی را بر می تابد، چنانکه صاحب المیزان به آنها اشاره کرده است، با توجه به ذو وجوه بودن قرآن در واقع این یک وجه تفسیری صحیح از نظر اهل بیت (علیهم السلام) است. شاهد درستی این تفسیر همین روایت امام صادق (ع) در تفسیر قمی و بحار الأنوار است که ایشان اعلم امت به معانی قرآن و مراجع ضمیرند، در حقیقت امام صادق علیه السلام از این آیه چنین استنباط فرموده اند.(نک: المیزان، ج15، ص363، بحث روایی ذیل همین آیه) نگارنده در اینجا در صدد روایت حدیث است نه اظهار نظر شخصی.
دعا به جهت شفاي درد شقيقه
در مکارم الاخلاق از حضرت صادق (ع) نقل است که فرمودند :
دست خود را بر محل درد بگذار و بخوان آية الکرسي و فاتحه را و سپس بگو :
اللهُ اَکبرُ اللهُ اکبرُ لا اِلهَ اِلا اللهُ و اللهُ اَکبرُ اَجلَ و اکبرَ مِما اَخافُ و احذَر اعوذُ باللهِ
مِن عَرَقِ نِعارٍ و اعُوذُ باللهِ مِن حَرَ النارِ
راه های هاي رسیدن به حضورقلب
دفع موانع حضورقلب
يكي از راههاي مهم در به دست آوردن حضورقلب از بين بردن موانعي هست كه مانع ازحضورقلب مي شود. اگرموانع حضورقلب شناخته شود و برطرف شود، مطمئناً مراحل اوليه حضورقلب حاصل مي شود. موانع حضورقلب رامي توان به دودسته بيروني ودروني تقسيم كرد. امور بيروني ماننداصواتي كه به گوش مي رسد و يا اشكالاتي كه به ديده انسان ظاهرمي شود.اين ديدني وشنيدني ها هنگامي كه درمعرض ديد و شنيدانسان قراربگيرند،افكار وي را به سوي خود جذب مي كنند ومانع از تمركز حواس مي شوند.انسان هايي كه از همت والايي برخوردارند دستخوش اين افكار و اوهام نمي شوند. اماكساني كه از چنين اراده اي محرومند بايد با اين افكار مبارزه ومانع ازخطورآن ها به قلب شوند. به عنوان مثال آنچه فكر انسان رامشغول مي كند از جلو چشم خود دوركنند. درمكان هايي نماز بخوانندكه نزديك خيابان يامكان هاي شلوغ نباشد.هنگامي كه براي نماز ايستاده، ديده را به محل سجده دوخته و تجسم كنندكه درمقابل خداوندقرارگرفته اند.[2]و موارد ديگر كه مانع ورود اين افكار به قلب مي شود.
عوامل دروني به مراتب بيشتر از عوامل بيروني انسان را دستخوش تغيير مي کند. بنابراين مبارزه با آن نيز سخت تراست. بيشتر عوامل دروني ناشي از افكار روزمرّه و مواردي است كه انسان با آنها سر وكاردارد. اگر حس دنياطلبي و حب آن در انسان تقويت شود، ديگر جايي براي حضور خداوند در قلب نمي ماند وحب دنيا جاي حب خداوند را مي گيرد. درحديث مي خوانيم كه :«حُبُّ الدُّنيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَهٍ»[3] :دوست داشتن دنيا منشأ همه خطاها وگناهان است. دوست داشتن دنياي فاني انسان را از راه كمال منحرف مي كند و ازنعمت قرب الي الله محروم مي كند.
۲- به جاآوردن نمازدراول وقت
اگر انسان در زمان اذان كار و مشغله خود راكنار بگذارد و به دعوت خدا لبيك بگويد، خداوند نيز رحمت خود را نصيب اومي كند. نماز اول وقت عامل مهمي دركسب حضورقلب است. در قول وفعل معصومين(ع)به اين امر اهتمام والايي شده است.امام باقر(ع)به زراره فرمود: در امر نمازت سستي مكن، زيرا كه رسول خدا(ص)هنگام مردنش فرمود: ازمن نيست كسي كه نمازش را سبك بشمارد،از من نيست كسي كه مسكري را بياشامد، به خدا قسم كه وارد نمي شوند بر من نزد حوض.[4] امام كاظم(ع)نيز در همين رابطه به امام رضا(ع)فرمود: اي پسرمن همانا به شفاعت ما نايل نمي شودكسي كه نمازش راسبك شمارد.[5]
در سيره معصومين(ع) نيز اهتمام به نماز اول وقت متجلّي بوده است. از بعضي از زنهاي پيامبراكرم(ص)نقل شده كه رسول خدا(ص)با ما صحبت مي كرد و ما هم با او صحبت مي كرديم، چون وقت نماز مي رسيدگويي او ما را نمي شناخت و ما او را نمي شناختيم.[6] اميرمؤمنان علي(ع) نيز هنگام نماز به خودمي پيچيد و متزلزل مي شد وقتي علت را از ايشان مي پرسيدند، مي فرمود: وقت امانتي كه خداوند آن را به آسمان ها و زمين عرضه داشت و از تحمل آن ابا كردند و ازآن ترسيدند،رسيده است. [7] امام حسن(ع)وامام حسين(ع)نيز وقت وضو رنگشان تغييرمي كرد ومفاصلشان مي لرزيد[8]بنابراین نماز اول وقت يعني اجابت خداوند در قلب وآماده شدن براي رسيدن به قرب الهي.
۳- فراغت قلب
مهمترين راه براي كسب حضورقلب،فراغت قلب است. به اين معنا كه انسان قلب خود را از هر چيزي كه باعث مي شود ارتباط او با خدا قطع شود را از بين ببرد. امام خميني(ره) در اين باره مي فرمايد:انسان در زمان اشتغال به عبادت،خود را از اشتغالات و هموم دنيايي فارغ كند و توجه قلب را از امور متفرقه وخواطرمتشتت منصرف نمايد و دل را يكسره خالي وخالص براي توجه به عبادات ومناجات با حق تعالي نمايد و تا فراغت قلب ازاين امورحاصل نشود،فرصت براي او و عبادت او حاصل نمي شود.[9]
اهميت اين فراغت قلب ازغيرخدا تا آنجاست كه درحديث مي خوانيم:«انَّ اللهَ لايَنظُرُ الي صُوَرِكُم ولكن يَنظُرُ الي قُلوبِكُم»[10] :خداوندهرگزبه صورت هاي شمانگاه نمي كند،بلكه به دلهاي شمانگاه مي كند.
۴- توجه به معانی ومفاهيم نماز
توجه به معاني و مفاهيم اذكار نماز خود عامل ديگري دركسب حضورقلب است. به اين معناكه نمازگزار درهنگام نماز به معاني اين اذكارتوجه كندكه خود اين توجه، باعث تمركزحواس و مانع از آشفتگي افكار مي شود. اذكار نماز داراي مفاهيم والايي است كه هركس به اندازه فهم خود مي تواند از آن بهره مندگردد و از ثمرات معنوي آن فيض ببرد.
به غيرازمواردي كه درباره تحصيل حضورقلب آورده شد.موارد ديگري نيز وجودداردكه مي تواند انسان را در تحصيل اين امر مهم كه باعث قبولي نمازاست،كمك كند. امامهمترين عامل، توجه به عظمت معبود وضعف مخلوق است و با اين توجه تهي كردن قلب از هر چيز جز اين معبودعظيم.
شرط قبولی نماز (حضور قلب درنماز)
نمازبه عنوان ستون دین و در رأس همه عبادت ها آدابی داردکه مهمترین آن حضورقلب و توجه کامل به پیشگاه خداوندسبحان است. خداوند در قرآن کریم در آیات متعدد به این امر اشاره فرموده است ازجمله:
« قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ *الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُون» (مؤمنون/2-1) به تحقيق رستگار شدند مؤمنان آنان كه در نمازشان خشوع مىورزند. و در جاي ديگر درباره کسانی که نسبت به نماز بی توجه هستند مي فرمايد: « فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ *الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون»(ماعون/4و5) پس واى بر آن نمازگزارانى كه در نماز خود سهل انگارند. در اين دو آيه خداوندكساني را كه در عبادت خود يعني نماز، حضورقلب و اتّصال با خالق خود ندارند، نكوهش مي كند. اين دوآيه در مورد سرزنش كساني نيست كه نماز را ترك مي كنند، بلكه درباره كساني است كه درنماز غفلت مي كنند يا حضورقلب ندارند. درآيه ديگردرستايش مؤمناني كه حضورقلب دارندمي فرمايد: « وَ الَّذينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ »(مؤمنون/60) و آنهايى كه همه آنچه را بايد ادا كنند، ادا مىكنند و باز هم دلهايشان ترسان است كه بايد نزد پروردگارشان باز گردند. ستايش اين مؤمنان به اين دليل است كه درحين انجام عبادت داراي خوف وخشيت هستندكه اين مهم نشانگرحضورقلب درحد اعلا است.
پيامبراکرم(ص) در این باره مي فرمايد:«الصّلاهُ ميزانٌ، مَن وَفّي اِستَوفي»( حرعاملي،1383ق ،3/ 22):نمازميزان و الگواست، هركس شرايط وآداب آن را به طورشايسته رعايت كند پاداش كامل دريافت مي كند. درهمين رابطه مي فرمايد :«اُعبُدِ اللهَ كاَنَّكَ تَراهُ، فَان لَم تَكُن تَراهُ فَانَّهُ يَراكَ»( طبرسي، 1392ق، 459):خداوند را عبادت كن، آنگونه كه گويي او را مي بيني، پس اگر تو او را نمي بيني، قطعاً اوتو را مي بيند. ارزش و اهميت حضورقلب در نماز تا آنجاست كه بين حضور قلب و عدم آن فاصله از زمين تا آسمان است. پيامبراكرم(ص)مي فرمايند: دو نفرازامّت من به نماز مي ايستند، در صورتي كه ركوع وسجودشان يكي است و حال آنكه ميان نماز آنها مثل ما بين زمين و آسمان فاصله است(مجلسي، 1403ق، 81/249). اين حديث به طور واضح مرتبه و اهميت حضورقلب در نماز را روشن مي كند. ايشان درنهي بي توجهي درنمازمي فرمايند: آيا نمي ترسدكسي كه صورت خودرا درنماز برمي گرداند، صورت او چون روي حمارشود.(نوري طبرسي، 1383ق، باب2، حديث20).باز درتشويق به حضورقلب مي فرمايند:كسي كه دوركعت نماز به جا آورد و درآن چيزي ازدنيا متوجه نشود،خداي تعالي گناهان او را مي آمرزد.( همان،حديث،13)
بنابراين مفهوم حضورقلب درنماز،آن است كه در وقت نماز فكر و حواس انسان حضورداشته باشد. به تعبير ديگر بريدن از همه به سوي خدا، طوري كه در نماز فقط خدا حضورداشته باشد و قلب انسان متوجه وجود خداوند سبحان باشد؛ به گونه اي كه يقين داشته باشدكه خداوند او را مي بيند. و همه باید به این نکته مهم در کلام حضرت محمّد(ص) توجه داشته باشیم که حضور قلب شرط قبولی نماز و نماز نیز شرط قبولی سایر اعمال است. پس اگر بخواهیم یک نتیجه از این قضیه استنباط کنیم این می شود که حضور قلب در نماز شرط قبولی تمامی اعمال است.
روایاتی درباره ی نماز اول وقت
اهل بیت(علیهم السلام)به نماز اول وقت اهتمام ویژه ای داشتند و برآن بسیار تأکید کرده اند. اگر انسان در زمان اذان، كار و مشغله خود راكنار بگذارد و به دعوت خدا لبيك بگويد، خداوند نيز رحمت خود را نصيب اومي كند. نماز اول وقت عامل مهمي دركسب حضورقلب است. در قول و فعل معصومين(ع)به اين امر اهتمام والايي شده است. در راس معصومین(ع) پیامبر اعظم (ص)به این امر توجه ویژه ای داشته است. ایشان در این باره می فرمایند: هیچ گاه وقت نماز نمی رسد مگر اینکه فرشته ای در میان مردم ندا می دهد که : ای مردم بپاخیزید و با نماز خود آتشهایی را که برافروخته اید خاموش کنید. (مجلسی،1403ق، 82 / 209 )
از حضرت محمّد(ص) پرسیدند: بهترین اعمال کدام است ؟ فرمودند : خواندن نماز در اول وقتش.(قمی، 1355ش، 2 /42 )
امام باقر(ع)به زراره فرمود: در امر نمازت سستي مكن، زيرا كه رسول خدا(ص)هنگام مردنش فرمود: ازمن نيست كسي كه نمازش را سبك بشمارد، از من نيست كسي كه مسكري را بياشامد، به خدا قسم كه وارد نمي شوند بر من نزد حوض.( كليني، 1383ق، 3/269. )
از بعضي از زنهاي پيامبراكرم(ص)نقل شده كه رسول خدا(ص)با ما صحبت مي كرد و ما هم با او صحبت مي كرديم، چون وقت نماز مي رسيدگويي او ما را نمي شناخت و ما او را نمي شناختيم. (نوري طبرسي، 1383ق، باب2، حديث17)
بنابراین نماز اول وقت يعني اجابت خداوند در قلب وآماده شدن براي رسيدن به قرب الهي. پیامبر اعظم(ص) در قرآن کریم به عنوان اسوه تمامی مسلمانان معرفی شده است و این به این معنا هست که مسلمانان باید سخنان گهربار ایشان را در زندگی اجرا کنند و یکی از موارد سخنان ایشان، نماز است که باید با آداب آن از جمله در اول وقت به جا آورده شود.
نماز برترینِ اعمال
نمازجزء برنامه انبياء بوده است.آنجاكه حضرت عيسي(ع)درگهواره مي فرمايد: «وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا »(مريم/31) و هر جا كه باشم مرا بركت داده و تا زندهام به نماز و زكات وصيت كرده است. حضرت ابراهيم(ع)نيزبه اين ستون دين توجه خاصي داشته،آنجاكه درقرآن مي خوانيم:« رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُون »(ابراهيم /37) اى پروردگار ما، برخى از فرزندانم را به واديى بىهيچ كشتهاى، نزديك خانه گرامى تو جاى دادم، اى پروردگار ما، تا نماز بگزارند. دلهاى مردمان چنان كن كه هواى آنها كند و از هر ثمرهاى روزيشان ده، باشد كه سپاس گزارند.
پیامبر اعظم(ص) به عنوان معلم و مربی واقعی انسان ها و آخرین فرستاده الهی به نحو شایسه به اهمیت این رکن عبادی توجه داشته است آنجا که می فرماید:«الصَّلاهُ عَمودُ الدّين»( ري شهري، 1375ش، 2/1628.):نمازستون دين است.
ایشان نماز را به عنوان برترین اعمال معرفی می کنند و در این باره به اسامه می فرمایند: پیوسته نماز بخوان که آن برترین کار بندگان است. چون نماز سر دین و ستون و تارک آن است.(نبی نژاد، 1389ش،22)
در جای دیگر پرچم اسلام را نماز معرفی می کند: علم الاسلام الصلاة ؛ نماز، پرچم اسلام است . (متّقي هندي ،1409ق، 7/279 حدیث 1887) در جای دیگر می فرمایند: نماز از آداب ( اولیه ) دین است ، و آن مایه خشنودی خدا ، و راه و روش پیامبران الهی است. (مجلسی، 1366ش، 82/ 231)
همه این موارد حاکی از توجه زیاد رسول گرامی اسلام(ص) به این رکن عبادی است. که آن را به عنوان برترین اعمال معرفی می کند.
نماز اول وقت از نظر امام رضا(علیه السلام)
شیطان دشمن انسانیّت انسان است. نمی خواهد انسان به کمال برسد و به خدا تقرّب یابد؛ به همین جهت سعی داردکه به بهانه های مختلف انسان را از عبادت خدا دورکند و لو اینکه بتواند او را نسبت به وقت نمازبی اعتناکند. بی اعتنایی به حضور به موقع درپیشگاه خداوند،این امید را در دل شیطان تقویت می کندکه او بتواند بنده خدا را نسبت به اصل حضور و عنایت به غایت وکمال مطلق هستی بی اعتنا سازد.(اصفهانی، 1388ش، ص84) به همین خاطراست که امام رضا(علیه السلام)اهتمام به نمازهای پنجگانه،آن هم در اول وقت راعامل خوف شیطان و مانع ازتسلّط او برانسان می داند.
درسیره عملی امام رضا(علیه السلام)نیزاهتمام کامل به نماز اوّل وقت، حتی درحسّاس ترین شرایط وجودداشته است.
ابراهیم بن موسای قزارگوید: روزی درخراسان در مسجد در خدمت امام رضا(علیه السلام)بودم. برچیزی که ازآن حضرت می خواستم اصرارکردم. دراین هنگام امام برای پیشواز یکی ازجماعت طالبيین[1] بیرون رفت. در راه وقت نماز شد و امام به جنب ساختمانی که در آنجا بود روی آورد و در زیر صخره ای که در نزدیکی آن ساختمان بود،فرودآمد و تنها من در خدمت ایشان بودم. ایشان فرمودند: اذان بگو. عرض کردم: منتظرباشید تا اصحاب به ما بپیوندند. امام فرمود:«غَفَرَاللّهُ لَکَ!لَاتُؤَخِّرَنَّ صَلوهً عَن اَوَّلِ وَقتِهااِلی آخِرِوَقتِهامِن غَیرِعِلَّهٍ عَلیکَ اََبَدًابِاَوَّلِ الوَقتِ»:خداوند تورابیامرزد!هرگز نماز را از اول وقت آن،به آخر وقت آن، بدون علت به تأخیر میفکن،هیچ گاه اول وقت را ازدست مده. پس اذان گفتم ونمازخواندیم.(سپهرلسان الملک،1398 ق، ج14، ص68)
دریکی ازجلسات مناظره ای بین امام رضا(علیه السلام)وعمران صابی بود، امام(علیه السلام)استدلالی کرد که اوتسلیم شد وگفت:اکنون روح من نرم شده حاضرم مکتب تو را بپذیرم، ناگهان صدای اذان بلند شد،امام رضا(علیه السلام)جلسه راترک کرد، مردم گفتند:فرصت حساسی است، چنین فرصتی پیش نمی آید، امام فرمود: اوّل،نماز.
اوکه این تعهد را از امام دید، علاقه اش بیشترشد، بعداز نمازگفتگویش راتکمیل کرد و ایمان آورد.(مجلسی،1366ش، ج49، ص175)
[1] - ساداتی ازنسل امام علی(علیه السلام)یابرادران آن حضرت.
(به نام خدا)
در اسلام سفارش زیادی به نکات بهداشتی شده است ؛ برای حفظ سلامت خود نکات زیر را رعایت فرمایید.
1- ازمصرف غذاهای پرچرب وپرنمک خودداری کنید.
2- مصرف قندهای ساده مانند قند،شکر،آب نبات،شیرینی وشکلات رامحدودکنید.
3- مصرف انواع فست فودهاراکاهش ومصرف انواع میوه هاوسبزی هاراافزایش دهید.
4- روزانه بیش از 2ساعت از رایانه وتلویزیون استفاده نکنید.
5- ازانواع شیرو لبنیات کم چرب استفاده کنید.
6- ازمصرف انواع نوشابه های گازدار،آب میوه های صنعتی وتنقّلات کم ارزش اجتناب کنید.
7- غذاهارابه صورت آب پزیابخارپز تهیّه ومصرف کنید.
8- ازمصرف روغن های جامدخودداری ومصرف دیگرروغنهاراکاهش دهید.
9- روزانه 30 دقیقه فعّالیت بدنی یاپیاده روی داشته باشید.
10- برای کاهش وزن ازرژیم های خودسرانه بپرهیزید.
تاجر و باغ
مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.
تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت . اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد...
تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ، رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟
درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم...
مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...!
علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.
از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.
مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود.
علت شادابی اش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم...
نتیجه : دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم (چارلی چاپلین)
پاره آجر
روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود باسرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي گذشت. ناگهان ازبين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان يك پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به اتومبيل او برخوردكرد . مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديدكه اتومبيلش صدمه زيادي ديده است.
به طرف پسرك رفت و اورا سرزنش كرد.پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود جلب كند. پسرك گفت:"اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبورمي كند. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من زور كافي براي بلند كردنش ندارم. براي اينكه شما را متوقف كنم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم".
مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذر خواهي كرد. برادرپسرك را بلند كرد و روي صندلي نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به راهش ادامه داد.
در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوندبراي جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند !خدا در روح ما زمزمه مي كند و با قلب ما حرف ميزند. اما بعضي اوقات زماني كه ما وقت نداريم گوش كنيم، او مجبورمي شود پاره آجر به سمت ما پرتاب كند. اين انتخاب خودمان است كه گوش كنيم يا نه!
وقتی شیطان کمک می کند
روزی مردی برای رفتن به مسجد آماده شد . لباس نو به تن کرد و خود را معطر ساخت . در راه به نقطه تاریکی رسید . ناگهان در تاریکی پایش در چاله ای افتاد و به زمین خورد .
چون لباسش کثیف شده بود به منزل بازگشت و بار دیگر لباس پاکیزه بر تن کرد و دوباره به سمت مسجد براه افتاد . مرد باز هم در همان نقطه به زمین خورد و بار دیگر لباسش کثیف شد .
مرد باز هم بلند شد و به خانه بازگشت . لباس نو به تن کرد و خود را مرتب ساخت و دوباره به سمت مسجد به راه افتاد .
مرد وقتی به نقطه تاریک رسید ؛ فردی را دید که با یک چراغ آنجا ایستاده . فرد به مرد گفت : بیا برویم و اورا تا درمسجد رساند و با چراغ راه اورا روشن ساخت .
مرد در هنگام ورود به مسجد از فرد پرسید : تو کیستی ؟ از کجا می دانستی من از آنجا خواهم گذشت ؟
فرد گفت : من شیطانم .
مرد گفت : پس چرا به من کمک کردی تا به مسجد برسم ؟
شیطان گفت : هربار من تو را بر زمین می زدم تا تو به مسجد نرسی . بار اول که بر زمین خوردی و باز هم قصد مسجد کردی خداوند تمام گناهان تو را بخشید . بار دوم که بر زمین خوردی و باز قصد مسجد کردی خداوند تمام گناهان پدر و مادرت را بخشید . ترسیدم اگر بار دیگر بر زمین بخوری و باز قصد مسجد کنی خداوند گناهان تمام قوم تورا هم ببخشد .
با دیگران چگونه رفتار کنیم؟
حضور حضرت زهرا (ع) در مجالس زيارت عاشورا
خانم علويّه اى مى گويد: براى زيارت به آرامگاه حضرت زينب ، و حضرت رقيه عليهماالسلام مشرف شدم ، شيفته زيارت سرور شهيدان شدم ، مشغول خواندن زيارت عاشورا بودم و با حالت روحى خاصى مى گريستم ، يك بار وقتى مشغول خواندن و گريستن بودم ، ديدم گويى دريچه اى برايم گشوده شد و به عالم آخرت پا گذاشتم ، در آن حالت بيدار بودم ، ولى شاهد آن واقعه بودم ، مانند آن كه آن را در عالم خواب ديده باشم :
عده اى از زنان را به همراه مادرم ديدم ، و در اين اثنا بانويى بلند قامت با ظاهرى محترم آمد؛ زنان گرد او را فرا گرفتند، هر يك از آنها حاجت و مشكلش را به وى عرضه مى داشت ، من نيز حاجتم را به او عرضه داشتم ، سپس به او گفتم : چرا به مجلس عزادارى ما كه در آن زيارت عاشورا را مى خوانيم نمى آيى ؟
ايشان فرمود: من در مجلس شما شركت مى كنم ، نشانه و دليل را به من داد. ايشان فرمود: پسر خاله تو و همسرش در مجلس شما حاضر شدند، و براى برطرف شدن حاجتشان نذر كردند كه در حضور يافتن در مجلس زيارت عاشورا و خواندن آن نزد شما تدام داشته باشند. به وسيله خواندن زيارت عاشورا حاجتشان بر آورده شد و منزل جديدى ساختند، بعد از آن در جلسه هاى خواندن زيارت عاشورا حاضر نشدند و آن را نمى خوانند.
و من مؤ لف صاحب نذر را مى شناسم ، داستان را با همه تفاصيل آن براى او بازگو كردم ، رنگش تغيير نمود و گريست ، به همسرش گفت : گوش كن چه مى گويد و از كجا خبر مى دهد؟! مرد بسيار متأ سف و اندوهگين شد، گفت : اينها كه گفتى درست است ، ما را مشكلات دنيا فرصتى نمى دهد تا نذرمان را ادا كنيم .
تعداد صفحات : 8