تاثير استاد در ايمان كودك
سيد محسن جبل عاملى از علماى بزرگ شيعه در دمشق مدرسه اى ساخت تا فرزندان شيعيان در آن جـا بـه فـراگـيـرى عـلم بپردازند.
ايشان شاگردى داشت به نام عبداللّه كه از ذهن سرشارى بـرخـوردار بـود وتوانسته بود در مدت كوتاهى تحصيلات خود را در دمشق به پايان رساند و براى فراگيرى بعضى علوم به امريكا سفر كند.
او از مـدت هـا قبل در يكى از دانشگاه هاى امريكا اسم نويسى كرده وراه درازى را پيموده بود تا در امـتـحـان ورودى شركت كند.
اما وقتى درصف ورود به جلسه ايستاده بود متوجه شد اگر عجله نكند وقت نماز مى گذرد, لذا با شتاب جهت اقامه نماز حركت كرد.
افرادى كه پشت سرش بودند فرياد برآوردند: كجا مى روى ,نوبت شما نزديك است و اگر دير برسى جلسه ديگرى برگزارنمى گردد.
عبداللّه جواب داد: من يك تكليف دينى دارم و اگر انجام ندهم وقت آن مى گذرد و آن بر امتحان مـقـدم اسـت و بـا توكل به خدا مشغول نماز خواندن شد.
از قضا وقتى نمازش تمام شد نوبتش نيز گـذشـتـه بـود.
برگزار كنندگان امتحان وقتى متوجه اين قضيه گرديدند, از ايمان عبداللّه به شـگفت آمده بودند و از او دوباره امتحان به عمل آوردند.
عبداللّه در نامه اى خطاب به استادش در جـبـل عـامل , نوشته بود:من درس ايمان و عمل به تكاليف را از شما آموخته ام .
سيد محسن بسيار خـوشـحال گرديد و از اين كه توانسته بود چنين شاگردى پرورش دهد در پيشگاه خداوند شاكر بود.